- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
شام غریبان شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
بگـیر ای مرگ عالم را در آغوش که از فرق علی خون میزند جوش متاب ای مه متاب ای مه که امشب چراغ عـمـر مولا گـشـته خـاموش به جـز سجّـاده و محـراب خـونـین به هر جا بنـگـرم باشد سیـه پـوش در و دیـوار مـسـجـد را مـشـوئـیـد مـبـادا تا شود این خـون فـرامـوش چه سان بـاور کنم مرگ عـلـی را گــمانـم بـاز مـولا رفـتـه از هـوش سـزای آن همه خـوبـی هـمـین بود که خون در سجده ریزد از سر و روش کجـا رفـت آن که رنـج عـالـمی را چو قـوت مستـمـندان بُرد بر دوش صــــدای واعــلـــیـــا وا عــلـــیـــا رسد امشب ز هر ویـرانه بر گوش چـو اطـفـال یـتــیـم کـوفـه (مـیـثـم) گـرفـتـه زانـوی مــاتـم در آغـوش
: امتیاز
|
شام غریبان شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
مسجد، خموش و شهر پر از اشک بیصداست ای چاه خون گرفتۀ کوفه علی کجاست؟ ای نخلها که سر به گریبان کشیدهاید امشب شب غـریبی و تـنهایی شماست دلهـا تـمـام، خـیـمـۀ آتـش گـرفـتـهاند صحرای کوفه شام غریبان کربلاست امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است اما دل شـکـسـتۀ او در خـرابـههـاست سجاده بیامام و زمین لالهگون ز خون مسجد غریب مانده و محراب، بیدعاست باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست تو از برای خـلق جهان سوختی علی! اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست ای چاه کوفه اشک علی را چه میکنی دانی چقدر قیمت این دُر پُـر بهـاست؟ باید به گـریه گـفت: عـلی حـامی بـشر باید به خون نوشت: علی کشتۀ خداست هر لحظه در عزای علی تا قیام حشر «میثم» هزار بار اگر جان دهد رواست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مرهـم زخـم دلـش تـنهـا دم شمشیـر بود مردم از او سیر بودند او ز مردم سیر بود خار در چشم، استخوان در حلق، آتش بر جگر در کف گردون کمان، در سینۀ او تیر بود گنج عالـم زیر پا و ثروتش وقت عروج چند قرص نان جو، یک اسب، یک شمشیر بود زود زهـر تیـغ قاتـل کرد بر جـانش اثر مجتبـی بـر او طـبیب آورد امـا دیـر بود در حرم آمد به دنیا، گشت در مسجد شهید قطرهقطره خون پاکش را همین تفسیر بود بیگناهی کم گناهی نیست، بـر اهـل گناه شـدت عـدل علـی بالاتـرین تقصیـر بود بر زمین افتاده، خون فواره میزد از سرش در دو چشمش اشک شوق و بر لبش تکبیر بود گرچه طی گردیده بود از عمر او شصت و سهسال او در ایام شباب از داغ زهـرا پیـر بـود شیـر، بهـر قاتـل خود میفرستاد از کرم با وجود آن که خود تنها غذایش شیر بود کار مولا بود میثم! لطف و صدق و دوستی کار دنیا ظلم و جور و حیله و تزویر بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
چه کـنم نیـست تـوانم که بگـویم سخـنی از تو گـفـتن نبود کار هـزاران چو منی هرکه خواهد ز تو گوید به دو صد سوز جگر بـایـدش حق بـدهـد کـوثـر و قـرآن دگر چه کنم مـرغ دلـم مـیل تو دارد چه کنم خون اگر از دل و از دیده نبارد چه کنم تو ولی هستی و اعلاست مقـام تو علی جن و انس و ملک و چرخ غلام تو علی دارم از عــمـق دلــم آه بـه یـاد سـرِ تـو هم که سوزانده مرا یاد سر و همسر تو از تو گفتن به همین نکته کفایت که خدا گفتگو کرده ز صوتت به رسول دو سرا کوفـیانی که ز نـان و کرمت سیر شدند رو به نامت همگی دست به شمشیر شدند نانتان خورده و بغض تو به دل کاشتهاند روی لب ناله و نفرین به تو را داشتهاند بخدا جز نبیات واقـف اسرار تو نیست گمره و خار شود هر که گرفتار تو نیست من که دانـم ز همه خلـق گـنهـکـار تـرم به شب قـدر زنم ضجه و قـرآن به سرم میزنم دم ز عـلـی نـزد خـداونـد جـلـی به عــلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـی آنـقـدَر نـالـه زنـم تا که زمیـنـگـیر شوم یـا درِ خــانــۀ اولاد عــلـی پـیــر شــوم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمومنین علیه السلام
شیـر لازم نیست بابایم شفایش را گرفت روضه یکبار دگر در خانۀ ما پـا گرفت ضربۀ شمشیـر مثـل میـخ در برّنـده بود میخ در مادر گرفت و تیغ کین بابا گرفت نیمه شب دور از نگاه شوم این همشهریان باز هم تابوت بر دوش غریبان جا گرفت مثل مـادر مخـفـیـانه رفت از خـانه پـدر شیر از شمشیر حکم وصل دلبر را گرفت قـد کـمـان درمان پیـشانیِّ زخمیّـش شده استخوان و عقده را از حلق حق زهرا گرفت چشم امّید یتیمان چشمهایش بست و رفت دست دنـیا از دل غـمـدیـده ام دنیا گرفت کوفۀ امروز یک شمشیر در مسجد کشید صدهزاران تیر و تیغش راه عاشورا گرفت دست بر شمشیر فتنه بُرد در کرب و بلا دست آن طفلی که از بابا علی خرما گرفت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام
زندگی بی مهـر تـو معـنا ندارد یاعـلی بنـدگی بی حـبّ تو امـضا نـدارد یاعلی در نمازی که اذان آن تهی از نام توست غیر شیطان منزل و مأوی ندارد یاعلی بی تولای تو روزه زحمتی بی فایده است روزه بی تو باطل است، اما...ندارد یاعلی «لا یَزیدُ الظّالمین الا خَسارا» می شود خـتم قـرآنی که نـورت را ندارد یاعلی بی تو این قرآن به سرها نیست غیر از دردسر این عبادت توشه در عـقبا ندارد یاعـلی لـیـلـة الـقـدر بـدون درک قـدر فـاطـمـه در مـفـاتـیـح خــدا احـیـا نـدارد یـاعلـی محسنش را داده جان خویش راهم می دهد چیزی از این بیشتر زهرا ندارد یاعلی در چرا با زور وا شد، پهلوی زهرا شکست درب ایـن خانه مگـر لولا ندارد یاعـلی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای کـوفه چه ساکت و خمـوشی خامـوشی و سخت در خروشی ای پـیـر مـریـض کـو طبـیـبـت ای مـنـبـر کـوفـه کـو خطـیـبـت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای نخلهـای کـوفـه! امـام شـمـا چه شـد؟ آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟ هم صحبـت غریب تو ای چـاه کوفه کو؟ فـریــادهـای آن دل درد آشـنـا چــه شــد؟ ای کـوفه آن امـیـر غـریـبـی کـه سـالهـا دیـده اسـت از رعـیتـش آزارهـا چـه شد؟ «میثم» بخوان ز سوز جگر روضۀ علی با ما بگو به آن شـه ارض و سما چه شد؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام
از غـربـتت اگر چه سخنهاست یا عـلی دنـیـا دگـر بـدون تــو تـنـهـاسـت یا عـلـی آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون در محـضر خـدات چه زیباست یا عـلی
: امتیاز
|
شام غریبان شهادت حضرت علی علیه السلام
کوفه شده در ماتمت شام غریبان یا علی چون گیسوی زینب بوَد عالم پریشان یا علی تو روح قرآنی علی، تو شاه مردانی ولی مردی ندیده مثل تو ظلم فـراوان یا علی
: امتیاز
|
تشیع و تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
آمـاده نمــودنـد حــنــوط و كـفـنـش را شُستند به اشك غم و حسرت بدنش را مظلوم تر از او چه كسی بود كه در شب مظلوم تـر از فــاطمه بُردنــد تنش را در آن شب تاریك و غــم آلـود سپردند بر زینب محنت زده بیت الحَـزَنش را با دیده حیـرت زده از عــرش، ملایك دیدند غم و حُزن حسین و حـسنش را در بین بیــابان نجف عــرش نشیــنان خواندند حــدیثی ز مـلال و محنش را قـدسی نـفـسانِ حــرمِ قــدس شب قــدر دادنــد به زهــرا خــبــر آمــدنــش را رفت آن كه پس ازغُربت طوفانی خود،باز با فــاطمه گوید غــم تنهــا شـدنش را پروانه پرش سوخت و شمع سحری مُرد گفتند به هم تا غــمی از ســوختنش را گــویند خطیــبان سمــاوات «وفــائی» بر منبــری از نور حدیث سخــنش را
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
دوباره شب شـد و كعبه دوان دوان می رفت كجـا به این عجــله او نفـس زنان می رفت چــه قـدر آیهٔ انفـــاق روی دوشـــش هست اگر چه این همه با كیسه های نان می رفت شبیه كــــودكیِ خـویـش گـریه هـا می كرد در آن شبی كــه به یـاری بیوگان می رفت همه به ســاعـــت هر شب نگـاه می كردند ســر قــــرارْ مسیحـای مهـربــان می رفت ولـــی دوبـــاره ندیـدنـد مــرد شب هـــا را و باز مثـل همیـشـه كه بی نشـان می رفت دوباره سیـر شدند و به خواب خوش رفتند ولی به گــریه دوبــاره امیــرمان می رفت
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال حضرت زینب)
دیگر برایم دل خــوشی معنــا ندارد وقتی تو را بابــای من دنیــا نــدارد رفتی یـتــیــم بی قــرار شهر کــوفه حس کرد تازه طفلکــی بـابــا ندارد رفتی بـرای زینب تو خستگــی ماند دیگـر پرستــارت به پیکــر نا ندارد خونت نوشته گوشۀ محــراب مسجد این کوه طور عــاشقی موسی ندارد دنیا پــدر جان تا خود روز قیــامت مانند تو گــریــه کــن زهــرا نـدارد رفتی و از این شهر بُردی مهربانی کــوفــه برای مــانــدن ما جا نــدارد رفتی خیــال دشمن تو گـشت راحت در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد فکری به حال روزگار دختـرت کن در روزهایی که حــرم سقــا نــدارد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گر چه در خاک نهان شد بدن خستۀ تو کعبــۀ خلــق بود خــانــۀ در بـستــۀ تو شمع سان سوختی و آب شدی دم نزدی که جهان ســوخته از گــریۀ آهستـۀ تو گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش می دمد لالــۀ تــوحـیــد زگــلدستــۀ تو کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد ای فدای نگــه چشم ز خــون بستــۀ تو گــل لبخـنـد تو نگــذاشت بدانند که بود یک جهان غصه درون دل وارستـۀ تو خلق، یک لحـظه زدرد دلت آگــاه نشد بی صدا بود زبس گــریــۀ پیــوستۀ تو چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان دست بشکستــه به پیشــانی بشکستۀ تو پیش از آن روز که آب و گل ما خلق شود اشک ما ریخته بر روی به خون شستۀ تو "میثم" سوخته دل را زکــرم وامگــذار کز همه رسته و عمری شده وابستۀ تو
: امتیاز
|
تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
وقـتی که آسمـان نجــف پر ستــاره شد بر قبــر نــوح بُهت زده در نظـاره شد آدم بـرای دیــدن حیــدر شتــاب داشت تابوت روی دوش ملائک ســواره شد این مصطفی است منتظر روی مرتضی کــز اشتـیــاق؛ دیــدۀ او پُـر ستـاره شد قـبــری که بود بــستــر آمــادۀ عــلــی ظاهر به یـار فاطمه با یک اشــاره شد این فــاطـمه است دیــدن دلــدار آمــده آغــاز زنــدگــانی زهــرا دوبــاره شـد اینک رسیــد لحظــۀ حســاس انتـظــار نبض زمین و قلب زمان پر شماره شد با هم شکـافِ پهلو و سر حرف میزنند دیگــر زمان گــفـتگــوی استعــاره شد پهلــو شکسته یــاور قلب شکسته است دیــدار یار پـرده ای از سوگــواره شد دستی ز قبــر آمد و دست خــدا گرفت پنهان به خاک پیکر سلطان چــاره شد می گـفت با علــی دل شب نــالۀ حسن برگرد کز زمین و زمان راه چـاره شد این بار دوم است «جگر پاره» می شود قلبی که قبل رحلت خود پاره پـاره شد
: امتیاز
|
تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
تا جسم بو تــراب نهـان در تــراب شد گردون به فرق خاک نشینان خراب شد با یک مدینه غربت و یک کوفه درد و غم مانند شمع سوخت و لب بست و آب شد وقتی که بــازگشت حسن از کنار قبــر از سـوز نـاله اش دل زینب کبــاب شد چندین ستاره در دل شب خون گریستند تا نیمه شب به خــاک نهان آفتــاب شد پاداش آن مــروّت و مردانگیّ و عـدل روی علی ز خون سر او خضاب شـد کاش این چنین نبــود و نباشد شنیده ام بین همه ســلام عــلــی بی جــواب شد فریاد می زنند شب و نخــل و چاه ها والله بر عــلــی ستــم بی حســاب شــد در مجــلس شهـیــد همــه آورنــد گــل امشب سرشگ دیــدۀ زینب گـلاب شد "میثم" سزد که نسل جوان گریه ها کنند بر رهبری که پیر به فصل شبـاب شد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( شام غریبان )
شب و تــاریکی و صحــرایِ خاموش فلــک از جــامــۀ مــاتــم سیــه پــوش گــرفـته در زمیــن چـنــدیــن سـتــاره یکی خــورشید خــون آلــوده بر دوش ســکــوت مــرگ، عــالــم را گــرفتـه تو گــویی آسمان هم رفـتــه از هــوش درون ســیــنــه هــا فـــریــاد فـــریــاد صــدای نــاله ها خــامـوش خــامــوش بیـابــان نجــف چــشــم انـتـظــار است که گیــرد جــان عــالــم را در آغـوش خــــدا دانــد کــه خــــون فــرق مــولا ز قــلـب آفــریــنــش می زنــد جــوش ز صــحــرای نــجــف آهــســتــه آیــد صــدای نــالــــۀ عــبّــاس بــر گــوش "جوانــمردی" دل شب رفت در خاک "عــدالـت" تا قــیــامت شد فــرامــوش کــجــا رفـت آن امیــری کــز رعـیّـت رسیــدش نیــش ها در پــاســخ نــوش کتــاب غــربـتـش تا حشــر بــاز است چنانکه فــرقِ ســر، تا طــاق ابــروش زخونت «میثم» ار شد خاک مـفروش ولای دوست را مــفــروش مـفــروش
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال سیدالشهدا )
به خاک تــربتت بابا نهـادم تا سر خود را شنیدم نالۀ جـانسوز زهــرا مــادر خود را نگه بر دیــدۀ گــریان مــادر کردم و دیـدم که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را به یاد غــربت مــادر فتـادم پای تــابــوتت چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را ملاقات خـدا رفتن عذار لاله گــون خواهد از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را به گلزارجنان محسن در آغوشت چو بنشیند ببوس از جانب من روی کوچک یاور خود را تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت که گیرم در بغل نعش علّی اکبــر خود را یتیــمان بر تو آوردنـد شیــر و یـاد من آمد که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را زبان طبع میثم را به محفل ها دُر افشان کن که ریزد بر قدوم خاندانت گــوهر خود را
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
جای منـاجــات سحــرهای تو خــالــی محــراب تنها مانده و جــای تو خـالی امشب برای گــریه کردن بر مــزارت ای مرد تنها جــای زهــرای تو خـالی امـشب میــان ســفــرۀ ایــتــام کــوفــه خالیست جای نان و خــرمای تو خالی حتــی میان چــاه بی هــمــراه کــوفــه جــای طنـیــن درد دلهــای تو خــالــی امشب سحر با یاد مادر بعد سی ســال بر قلب من جــای تســلای تو خــالــی گیرم که امشب را به نحوی صبر کردم در پیش زینب جــای فــردای تو خالی امشب خلاصه هر کجای کـوفه گشتیم دیدیــم کـوفــه جای مــولای تو خــالی او رفت و بعــدش یاد او ماند و دل ما بغض گــلوگیــر علــی شد حــاصل ما کــوفه زمیـن را بر ســرم آوار کردی شام مرا با شـام هـجـران تــار کـردی اوهر چــه خــوبـی کرد در حق تو اما تو در عوض ظلم و جفـا بسیار کردی او حــق ایــتــام تــو را پــرداخت امــا حق علــی را خوردی و انکــار کردی در ظلم بی حــد، دیـدۀ عــالــم نـدیــده کــاری که تو با حیــدر کــرار کـردی اما علی ممنون شد از تو؛ چو با مرگ او را جــدا از غــصۀ مسمــار کـردی او را به پــاس لطفـهای بــی شمــارش با فــرق خــونین میهمان یــار کــردی دفــن شبانه عــادت این خــانواده است کـوفه تو هم تــاریخ را تکــرار کردی شد بــدرقه از ســوی فرزنـدان یکایک تابــوت حیــدر رفت بر دوش مـلائک شبهای دوری از علی دور و دراز است سهم دل زینب فقط سوز و گـداز است آن کیسه، سهـم الارث مولانا حسن شد بعد از شهادت هم علی مسکین نواز است بــاشــد بــلنــد آوای مــظلــومــیـّـت او این نخلهای کـوفه تا در احتــزاز است جا دارد از غصــه همه عالــم بمیــرند گفتند حـیــدر هم مگر اهل نمــاز است آن ظلم هایی که به زهــرا و علــی شد پرونده اش تا روز محشر باز باز است از بس به گوش چاه کوفه روضه خوانده هر روز، کار چاه کوفه سوز و ساز است مولای ما با خود به زیر خـاک ها برد آن سینۀ تنگــی که مالامــال راز است درد دل آل عــــلــی درمــــان نــــدارد رنــج و غــم این خاندان پــایان نـدارد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
كوفه پس از حیدر فضای مبهمی داشت آن شهر غم هر گوشه آثار غمی داشت در كــوچه های شهـر غــم آلود كــوفه هر جا یتـیمی بود حــال درهمی داشت آنشب فـقـیری از خــدای خویش پرسید كوآنكه هر شب با فقیران عالمی داشت مــرهم برای زخــم او پــیــدا نمی شــد امّا برای زخـم عــالــم مــرهمی داشت بردند او را نیـمـه شب پنهــان ز مردم رفت آنكه بهر خویش چاه محرمی داشت بیت ولایت بعد از او بیت الـحــزن شد بر روی دیوار و درش گرد غمی داشت هر غنچه و هر گـل به گــلـزار ولایت بر روی گلبرگ رخ خود شبنمی داشت از گــریــۀ زیـنب تمام عــرش لــرزید وقتی میان زمزمه ها زمــزمی داشت یك سو حسین و سوی دیگر مجتـبـایش گریان ز هجــر روی بابا ماتمی داشت عــبــاس او بــا یــاد درد غُــربــت او در گوشۀ تنهـائی خود عــالــمی داشت هرگاه می خواهم كه از دردش بگـویم گویم«وفائی» او مگر درد كمی داشت
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گفتـم به چــاه ای دل شب محرم عــلی امـشـب مـبــاش مـنـتـظــر مقــدم عـلی هرشب صدای غربت او بود و گوش تو امشب تــوئی و زمــزمــۀ مــاتــم علی مسجد خموش مانده و گلدسته ها غریب محراب کــوفه شستــه شده از دم علی یک لحظه تیـغ آمد و یک دم تمــام شد عمر علــی و درد علــی و غــم علــی یک عمـر بود محــرم دل ها ولی نبود جز نخــل های کوفه کسی هــمدم علی کعبه به کوفه رو کن و حج وصال بین محراب خـون گرفته شده زمــزم علی هم نـاشنــاس آمد و هم نــاشناس رفـت عالــم نیـافت یک خبر از عــالــم علی دشنام بود و زخم زبان بود و خنده بود در التــیــام زخــم درون، مــرهم علی
: امتیاز
|